ملیساملیسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ملیسا ؛ هدیه آسمانی

دخترم، ملیسای بابا، از وقتی که پا به این دنیای خاکی گذاشتی، شروع به نوشتن کردم، نوشتم از عشق پدری که عاشقانه دخارش رو دوست داشت. بمونی یرام با

دخترم ، تاج سرم ، تویی امید و آرزوم.

سلام دختر گلم . سلام به شما که ماشاله برای خودت خانمی شدی .الان که دارم این متن رو برات مینویسم ساعت 12:55 روز پنج شنبه مورخه 18/10/1393 هستش . گل ناز و خوشبوی بابا ، متاسفانه باز هم مریض شدی . اما خدا رو شکر زود اقدام به مداوا کردیم و به ناچار بستیمت به سفکسیم و دیفن هیدرامین و ....... خلاصه اینکه این سیستم ایمنی بدن شما خیلی داره تنبلی می کنه و با این تنبلیش حسابی شما نازنین دخترم رو اذیت و رنجور می کنه . الان شما داری با اسباب بازیهات ، مامان بازی می کنی و از بابا پرسیدی که ناهار چی برات درست کنم؟ الهی فدات شم آخه تو همش سه سال و نیم داری ، من چی بگم برام درست کنی؟ نیمرو می تونی؟ املت چطور؟ نکنه میخواهی بگی دیزی ، فسنجون یا پیتزا می خواه...
18 دی 1393
4401 29 40 ادامه مطلب
1